انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری برای تعیین جانشینی ابراهیم رئیسی به پایان رسید و مسعود پزشکیان، نامزد مورد حمایت اصلاح‌طلبان، بر کرسی ریاست دولت خواهد نشست. مساله اصلی این انتخابات نه پیروزی این یا آن نامزد و جناح که جنگ مشارکت با تحریم بود.

بدون در نظر گرفتن این موضوع که آمار‌های ارائه شده از سوی جمهوری اسلامی را نمی‌توان بدون چون و چرا پذیرفت، حتی بر اساس آمار رسمی نیز تحریم فعالانه انتخابات پیروزی بزرگی به دست آورد.

میانگین مشارکت دور اول و دوم انتخابات ۱۴۰۳ بر اساس آمار حکومت، حدود ۴۵ درصد است که نشان از تن ندادن اکثریت مردم ایران به انتخابات حکومت دارد.

حکایت برنده انتخابات اما حدیث دیگری است. پزشکیان رییس دولتی خواهد شد که وارث سیاست‌های اجرایی رئیسی و سیاست‌های کلی نظام و علی خامنه‌ای است.

او البته بار‌ها در کمپین انتخاباتی‌اش تاکید کرد که مجری سیاست‌های خامنه‌ای خواهد بود.

این آغاز شرایطی است که طی آن دولت او خیلی زود و پس از طی شدن بار روانی پیروزی «جناح معتدل جمهوری اسلامی»، باید پاسخگوی موج بزرگی از مطالبات مردم باشد؛ مطالباتی که اساسا در چارچوب نظام جمهوری اسلامی قابل تحقق نیستند.

هنوز دو سال از جنبش «زن، زندگی، آزادی» نگذشته؛ جنبشی که پایه‌های نظام را به شکل جدی لرزاند و به کمتر از سرنگونی حکومت راضی نبوده و البته از سوی حکومت به خشونت‌بارترین شکل ممکن سرکوب شد.

به نظر می رسد مردمی که پس از آن جنبش موفق‌ترین پروژه تحریم انتخابات را نه یک‌بار که چند بار به انجام رساندند، به تغییرات حداقلی که پزشکیان وعده داده، راضی نخواهند شد.

هنوز بسیاری از مردم در ایران دادخواه کشته‌شدگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ هستند، زندانیان سیاسی پرشماری در حبس‌اند و چندین نفر از آنان زیر حکم اعدام قرار دارند. وضعیت حقوق بشری ایران بنا بر گزارش‌های رسمی، اسف‌بار است و رییس دولتی بر سر کار آمده که در کارنامه‌اش، نکته روشن حقوق بشری وجود ندارد.

مساله حجاب اجباری و وضعیت زنان از ابرمساله‌ها و چالش‌های جامعه ایران با حکومت است.

پزشکیان در طول فعالیت انتخاباتی خود نشان داد که مانند کلیت حکومت اعتقاد راسخ به حجاب اجباری دارد و تنها بر سر چگونگی تحمیل آن به زنان، با بخش‌هایی از حکومت دچار اختلاف است.

وضعیت اقتصادی کشور هم در مرحله بحران قرار دارد. کسری بودجه، افزایش نقدینگی، کاهش ارزش پول ملی و تورم بالا تنها بخشی از این مشکلات هستند.

همه این‌ها در حالی است که سهم دولت از اقتصاد نسبت به نهاد‌های تحت مدیریت خامنه‌ای و مافیای سپاه پاسداران، ناچیز است.

بحران هسته‌ای و مشکلات در روابط دیپلماتیک ایران با غرب همچنان به شکلی پررنگی وجود دارند. مذاکرات برجام در بن‌بست است و تصمیم‌گیری در خصوص برنامه اتمی جمهوری اسلامی اساسا از قد رییس جمهوری در ایران بلندتر است و صفر تا ۱۰۰ آن در اختیار رهبر نظام است.

بحران آب و محیط زیست در ایران نیز که تا حد زیادی از وضع قابل کنترل خارج شده، در مناظره‌های انتخاباتی چندان مطرح نشد.

در مقابل این شرایط، پزشکیان رییس دولتی است که نه تیم دارد نه کاریزما. او با حمایت اصلاح‌طلبانی به قدرت رسید که به گواه اعداد، پایگاه اجتماعی حتی هشت سال قبل خود را ندارند و موفق نشدند با همراهی اصولگرایان، نصف به علاوه یک مردم ایران را راضی کنند تا در انتخابات شرکت کنند.

با در نظر گرفتن این شرایط، به جد می‌توان گفت جریان اصلاحات در عمل شاخش شکسته؛ نه در حاکمیت کسی حرفش را می‌خواند و نه مردم از آن‌ها حمایت شایانی می‌کنند.

دولت پزشکیان نیز دولتی است که احتمالا اکثر وزیرانش ابتدا باید از فیلتر خامنه‌ای عبور کنند و بعد از مجلسی رای بگیرند که تندروترین مخالفان او در آن دارای اکثریت‌اند.

اساسا پزشکیان در مناظره‌ها و فعالیت‌های انتخاباتی خود نیز با تاکید مکرر بر پیروی از سیاست‌ها و اهمیت مبانی اعتقادی رهبر جمهوری اسلامی نشان داد اصول سیاسی خاصی ندارد و اهل مبارزه با هسته اصلی قدرت بر سر اصول نیست و به احتمال زیاد، برای انتخاب کابینه‌اش آن هم در آغاز راه، چندان نخواهد جنگید.

کابینه حداقلی او توان پاسخ دادن به مطالبات حداکثری مردم را نخواهد داشت.

اگر دولت دوم حسن روحانی تنها چند ماه پس از انتخابات سال ۱۳۹۶ با خیزش‌های سال به سال مردمی علیه کلیت حکومت روبه‌رو شد، ماه عسل دولت پزشکیان نیز می‌تواند همان‌قدر کوتاه باشد.

خبرهای بیشتر

پربیننده‌ترین ویدیوها

جهان‌نما
چشم‌انداز
اقتصاد و بازار
خبر

شنیداری

پادکست‌ها